تو
گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال
پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال
پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم
که من از آتش اندوه خود شعله ورم
ماه یک پنجره وا شد به خیالم که تویی
همه جا شور به پا شد که تویی
بازم دختر همسایه همانی که تو نیست
باز هم چشم من و او که نمی دانم کیست
این چه رسمی است که در چشم تو باید گم شد
باید انگشت نمای تو و این مردم شد
بی تو بی تو چه زمستانیم ایلاتی من
چقدر سردم و بارانی ام ایلاتی من
باز شب ماند و من و این عطش خانگیم
باز هم یاد تو ماند و من و دیوانگیم
خواب دیدم که تو می آمدی و دل می رفت
محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت
یک نفر مثل پری یک دو نظر آمد و رفت
با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت
آخرش هم دل دیوانه نفهمید چه شد
یک شبه یک شبه دیوانه چشمان تو شد
تا غزل هست دل غمزده ات مال من است
من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است
آی تو تو که فریب من و چشمان منی
تو که گندم تو که حوا تو که شیطان منی
در نگاه تو که پیوند زد اندوه مرا
چه کسی گل شد و لبخند زد اندوه مرا
اشک در دامنم آویخت که دریا باشم
مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم
تو کجایی و من ساده ی درویش کجا
تو کجایی و من بی خبر از خویش کجا
محمد حسین بهرامیان