درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرگرمی و آدرس a-sheghane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 30
بازدید کل : 115261
تعداد مطالب : 690
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


شعر
شعر
پنج شنبه 1 فروردين 1393برچسب:, :: 7:45 ::  نويسنده : مهدی        

سلام

سال 1397 تموم شد و سال 1398 چند ساعته که شروع شده، امیدوارم تو این سال جدید اول سلامت باشید و بعدم با برنامه ریزی و تلاش به همه اهدافتون برسید ، 

موفق و پیروز باشید،

در پناه خداوند بزرگ و زیر سایه مولا علی علیه السلام سال خوبی رو برای همه آرزومندم،

یا علی

 



یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:, :: 9:24 ::  نويسنده : مهدی        

به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را
که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را

بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را

غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را

 



یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:نجمه زارع؛ شعر غمگین, :: 9:19 ::  نويسنده : مهدی        




گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد
هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد

روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد

بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
دردِ دل با سایه‌ی دیوار آرامم نکرد

خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد
خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد

سوختم آن‌گونه در تب، آه از مادر بپرس
دستمالِ تب‌بُر نم‌دار آرامم نکرد

ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد

 



یک درختِ پیرم و سهم تبرها می‌شوم
مرده‌ام، دارم خوراکِ جانورها می‌شوم

بی‌خیال از رنجِ فریادم ترد‌ّد می‌کنند
باعث لبخندِ تلخِ رهگذرها می‌شوم

با زبان لالِ خود حس می‌کنم این روزها
هم‌نشین و هم‌کلامِ‌کور و کرها می‌شوم

هیچ‌کس دیگر کنارم نیست، می‌ترسم از این
این‌که دارم مثل مفقودالاثرها می‌شوم

عاقبت یک روز با طرزِ عجیب و تازه‌ای
می‌کُشم خود را و سرفصلِ خبرها می‌شوم!

 





خبر به دورترین نقطة جهان برسد

نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد

شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌

کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد

چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...

رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد

به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد

رها کنی‌، بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌

که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند

به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد(1)

 

 



شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد
دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد

نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هایت
الفبای دلت معنای «نشکن!» را نمی فهمد

هزاران بار دیگر هم بگویی: «دوستت دارم»
کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد

من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان
محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد

چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر
نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد

دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می گویم
فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد

برای خویش دنیایی شبیه آرزو دارم
کسی من را نمی فهمد... کسی من را نمی فهمد

 



یک شنبه 17 فروردين 1393برچسب:, :: 7:47 ::  نويسنده : مهدی        

 



عکس

با تو هستم ای مسافر
ای به جاده تن سپرده
ای که دلتنگی غربت
منواز یاده تو برده
هنوزم هوای خونه
عطر دیدار تو داره
گل به گل گوشه به گوشه
تو رو یاد من می یاره
با تو من چه کرده بودم
که چنین مرا شکستی
بی وداع و بی تفاوت
سرد و بی صدا شکستی
به گذشته برمیگردم
به سراغ خاطراتم
تازه میشم از دوباره
از کتاب خاطراتم
به تو میرسم همیشه
در نهایت رسیدن
هرکجا باشی و باشم
به تو برمیگرده حتماً
این تویی همیشه من
تویی آیننه تقدیر
با همه شکستن از تو
نیستم از دست تو دلگیر

 



عکس

یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه



نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه



یه کاغذ یه خودکار دویاره شده همدم این دل دیوونه



یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه



یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره



چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره



گریه میکردم درو که میبست میدونستم که میمیرم



اون عزیزم بود نمی تونستم جلویه راشو بگیرم



میترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها



خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا



سکوت اتاقو داره میشکنه تیک تاکه ساعت رو دیوار



دوباره نمیخوام بشه باور من که دیگه نمیاد انگار

 

 



ax

چه وره نیشتمه ، تا گه دواره
تو بایدو بیونمد هرچه کسه گم
وه لیم دیور نو نچو که دیوریه تو ،فره سخته ارای مه چو مسه گم
ولیم دیور نو نچو هر چه کسه گم که دنیا بعد تو آخر زمانه
اگر روزه بچیدن وی دیاره، دی عشقو عاشقی ارای چمانه

هوا سرده درم یخ کم عزیزم،
وه ریوم در وا بکه ای دیشته سرده
وه ریوم در وابکه آغوش گرمد ارای مه بهترین درمان درده

دو داغ ای شه ویله سردو تار چه ویلم پر له اشکه هم دواره
تماشای عکسگاند کم عزیزم،
کفم ویاد خاطرات او وهاره

وه تو وابسته بیمه کاش بزانی وجود تو تمام زندگیمه
تحمل دی چنه تا کی صبوری وه دنیای بی تو دی خسته بیمه
تحمل دی چنه تا کی صبوری،چنی دردو غم و حسرت دوری
وجودم بی وجوده تو مریضه چبودن بایدن و حالم بنوری
هوا سرده درم یخ کم عزیزم،
وه ریوم در وا بکه ای دیشته سرده
وه ریوم در وابکه آغوش گرمد ارای مه بهترین درمان درده

 



عکس

من پذیرفتم شکست خویش را / پند های عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است / این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم / با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش / از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنها تر از ما میروی / آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را / تلخی برخورد های سرد را

 



با آرزوی داشتن ۱۳ بدری شاد و مفرح و رسیدن به مراد دلتون به دلیل عدم تناسب وسعت مراتع کشور با آمار مجردها، عاجزانه از متاهلین گرامی تقاضامندیم از گره زدن سبزه ها جدا” خودداری فرمایند.

.

اس ام اس سیزده بدر ۹۳

.

گل، هویت بهار است. و بهار آیینه ی قیامت. در این آیینه خود را تماشا کنیم . . .
سیزده بدرتون مبارک

.

اس ام اس سیزده بدر ۹۳

.

با سلام
کلاسهای آموزشی سبزه گره زنی آغاز شد !
گره ازدواج
گره کنکور
گره جدایی !
گره ملوانی !
دوبل گره !
گره کور !
با تضمین بروارده شدن آرزو !
(گارانتی تا سیزده سال بعد !)

 



ادامه مطلب ...



هيچ انتظاري از كسي ندارم...
و اين نشان دهنده ي قدرت من نيست ...
مسئله ...
خستگي از اعتماد است ...
+خسته ام ...


خدایا !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میوه ی کدام درخت باغت را گاز بزنم
که از زمین رانده شوم ؟


آدم ها می آیند
زندگی می کنند
می میرند و می روند
اما فاجعه ی زندگی تو
آن هنگام آغاز می شود
که
آدمی می رود اما نمی میرد
می ماند
و نبودنش
در بودن تو
چنان ته نشین می شود
که تو می میری
در حالی که زنده ای..


از مرگ نمی ترسم
من فقط نگرانم
که در شلوغی آن دنیا
مادرم را پیدا نکنم .


زانوهایم را در آغوش گرفته بودم ،
وقتی ...
تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی


شاید اشتباهه
ولي عاشـــقــا... دروغ مي گن
آدماي مهـــربـــونو با وفا... دروغ ميگن
اونا كه ميگن تا هميشه ديــوونـتن
بذا بي پرده بگم كه به شما... دروغ ميگن
اونا كه فدات بشم تكه كلامشون شده
به تموم آسمونا به خدا... دروغ ميگن
اونا كه با قسما ميخوان بهت بگن
تا قيامت نميـشـن ازت جدا... دروغ ميگن

"مــن"
به دنــبال
"تــويي" مي گــشت
بــراي " مــــــا " شــدن
دريــغ که
بــازي را
"او" بــــرد....


دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش

گـــاهـی از فـکــر کـــردن به تــــو فــــرار مـی کنــم
مثــل رد کردن آهنـگی که خـیـلـی دوسـتــش دارم ...

ای کــــــــــــــــــــــــاش...
فردا که از خواب بیدار میشویم...
زندگی یــــک رنــــگ دیگر باشد...
همــــــــــــرنگ ارزوهــــــــایمان...