درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرگرمی و آدرس a-sheghane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 100
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 141
بازدید ماه : 100
بازدید کل : 115331
تعداد مطالب : 690
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


شعر
شعر
دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 20:26 ::  نويسنده : مهدی        

 
⚜دارد دلم هوای تو یا مرتضی علی 
دنیای من فدای تو یا مرتضی علی 
 
⚜اسلام من تو هستی و این است باورم 
دین نیست جز ولای تو یا مرتضی علی 
 
⚜از هر چه خیر هست در عالم نوشته اند 
اول فقط برای تو یا مرتضی علی 
 
⚜پیغمبران حق همه رفتند صف به صف 
دنبال رد پای تو یا مرتضی علی 
 
⚜جنت برای شیعه تو یک بهانه است 
بیند مگر صفای تو یا مرتضی علی 
 
⚜لاسیف لا فتی فقط اندازه تو بود 
مداح تو خدای تو یا مرتضی علی 
 
⚜خیبر نشان کوچکی از قدرت تو بود 
تاریخ مبتلای تو یا مرتضی علی 
 
⚜پیچید قلعه دور سر مرهب یهود 
از سمت ضربه های تو یا مرتضی علی 
 
⚜مهلت نداد برق دم ذولفقار تو 
بر خصم بی حیای تو یا مرتضی علی


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 20:23 ::  نويسنده : مهدی        

عید غدیر

 
عید غدیر خم بر تمام عاشقان ولایت و تمام شیعیان جهان مبارک


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 20:20 ::  نويسنده : مهدی        

ز لیلایی شنیدم یا علی گفت

به مجنونی رسیدم یا علی گفت
 
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
 
نسیمی غنچه ای را باز میکرد
به گوش غنچه آندم یا علی گفت
 
خمیر خاک آدم چون سرشته
چو بر میخاست آدم یا علی گفت
 
مسیحا هم دم از اعجاز میزد
زبس بیچاره مریم یا علی گفت
 
مگر خیبر زجایش کنده میشد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
 
علی را ضربتی کاری نمیشد
گمانم ابن ملجم یا علی گفت
 
دلا باید که هردم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
 
که در روز ازل قالوبلا را
هر آنچه بود عالم یا علی گفت
 
محمد در شب معراج بشنید
ندایی آمد آنهم یا علی گفت
 
پیمبر در عروج از آسمانها
بقصد قرب اعظم یا علی گفت
 
به هنگام فرو رفتن به طوفان
نبی الله اکرم یا علی گفت
 
به هنگام فکندن داخل نار
خلیل الله اعظم یا علی گفت
 
عصا در دست موسی اژدها شد
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
 
کجا مرده به آدم زنده میشد
یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
 
علی در خم به دوش آن پیمبر
قدم بنهاد و آندم یا علی گفت


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 2:36 ::  نويسنده : مهدی        

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست

مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
 
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید مدت هاست ،مدت هاست
 
به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق
اگر آه تو در آیینه پیدا نیست عیب از ماست
 
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
 
من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل
تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست
 
در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
اگر جایی فاضل نظریبرای مرگ باشد! زندگی زیباست
 
فاضل نظری


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 2:33 ::  نويسنده : مهدی        

موج می‌داند ملال عاشق سرخورده را

زخم خنجرخورده، حال زخم خنجرخورده را
 
در امان کی بوده‌ایم از عشق، وقتی بوی خون
باز، وحشی می‌کند باز ِ کبوتر خورده را
 
 
مرگ از روز ازل با عاشقان هم‌کاسه است
تا بلرزاند تنِ هر شام ِ آخر خورده را
 
 
خون دل‌ها خورده‌ام یک عمر و خواهم خورد باز
جام دیگر می‌دهندش جام دیگر خورده را


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 2:32 ::  نويسنده : مهدی        

 
سگی از کنار شیری رد می شد چون او را خفته دید، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست.
شیر بیدار که شد سعی کرد طناب را باز کند اما نتوانست. 
در همان هنگام خری در حال گذر بود، شیر به خر گفت: اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو میدهم.
خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
شیر چون رها شد، خود را از خاک و غبار خوب تکاند، به خر گفت: من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم.
خر با تعجب گفت: ولی تو قول دادی.
شیر گفت : من به تو تمام جنگل را می دهم زیرا در جنگلی که شیران را سگان به بند کشند و خران برهانند، دیگر ارزش زندگی کردن ندارد.
 
کلیله و دمنه
 
 


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 2:29 ::  نويسنده : مهدی        

شکوه از پروردگار

 
بلبلی کنج قفس با ناله های زار زار
 
گوئیا دارد هزاران شکوه از پروردگار
 
آشیانم گوشه ی باغی پر از آلاله بود
 
وه چه آمد بر سر آلاله های بی شمار
 
فرصتی شاید نباشد تا دهم شرح فراق
 
بر سرم یارب چه آمد از زمستان تا بهار
 
بال پروازم شکست و باغبان دلشاد شد
 
در عجب هستم که او را با من مسکین چه کار؟
 
دل به تنگ آمد از این زندان به نام زندگی
 
بس که نفرت دارم از بازیچه های روزگار
 
با تمنا زنده بودن خوار میسازد مرا
 
همنشین گل چرا باید نشیند پیش خار؟
 
نغمه هایم بوی غم دارد نمیداند کسی
 
حال و احوال جدا افتاده از دامان یار
 
گر چه بلبل با غم هجران مدارا میکند
 
شکوه از چرخ فلک دارد هزاران در هزار
 
جلیل چرخی(پائیز)


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 2:24 ::  نويسنده : مهدی        

از جاده ی احساس تو ، از درد نوشتم

از یک دل غمگین، دل یک مرد نوشتم
 
ازقصه ی شبهای بلندی که تو بودی
تا خاطره هایی که شدند زرد نوشتم
 
از چک چک هر قطره ز دلتنگی قلبم
ز اوارگی این دل شبگرد نوشتم
 
از کوشش بی حاصل این قلب شکسته
تا فاصله هایی که غم آورد نوشتم 
 
از سوز نفس گیر رخ سرد حضورت
از یک شب طوفانی نامرد نوشتم
 
از درد فراق و غم دلتنگی شبها
تا ضجه که تاثیر نمى کرد نوشتم
 
افسوس نشد باشی و همدرد بمانی
شاعر شدم و از دل پر درد نوشتم


دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 2:21 ::  نويسنده : مهدی        

روزی می رسد؛

بی هیچ خبری
با کوله بار تنهایی ام،
در جاده های بی انتهای این دنیای عجیب
راه خواهم افتاد...
من که غریبم!
چه فرقی دارد کجای این دنیا باشم؟!
همه جای جهان،
"تنهایی" با من است...
 
 

 



دو شنبه 29 شهريور 1395برچسب:, :: 2:19 ::  نويسنده : مهدی        

تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟

دلم تنها تو را دارد ، ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط یك لحظه آری ، با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه باز آرد پشیمانی؟


شنبه 27 شهريور 1395برچسب:, :: 10:38 ::  نويسنده : مهدی        

مسافر 

 
بار سنگینی ز غم بر شانه دارم سالهاست
 
در میان آب و آتش خانه دارم سالهاست
 
بنگر احوال مرا آنکس که سنگم میزند
 
بر سر دیوار ایشان لانه دارم سالهاست
 
بلبلم یا جغد شب هرگز ندانستم ولی
 
آشیانی کنج این ویرانه دارم سالهاست
 
من مسافر بودم از اول در این دیر خراب
 
در دیار دیگری کاشانه دارم سالهاست
 
شهنه گر دستم شکست و ساغرم را عیب نیست
 
خاطرات ماندنی از گوشه ی میخانه دارم سالهاست
 
گر چه لب را بسته و می را حرامم کرده اند
 
نقشی از لب بر لب پیمانه دارم سالهاست
 
گفتمش پائیز را این خش خش دل چیست گفت
 
شکوه ها از این دل دیوانه دارم سالهاست
 
جلیل چرخی(پائیز)


دو شنبه 22 شهريور 1395برچسب:, :: 6:52 ::  نويسنده : مهدی        

ناودانها شر شر باران بی صبری است

آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبری است
پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری است
و سرانگشتی به روی شیشه های مات
بار دیگر می نویسد : " خانه ام ابری است "


دو شنبه 22 شهريور 1395برچسب:, :: 6:49 ::  نويسنده : مهدی        

خدا زمین را آفرید 

واختيارش راسپرد به 1+5
 
 
 
 
 
 
.
.
.
 
 
 
 
 
 
۱ محمد
۲ علی
۳ فاطمه 
۴ حسن  
۵ حسین
+
1عباس
 
 


یک شنبه 21 شهريور 1395برچسب:, :: 21:29 ::  نويسنده : مهدی        

بی تو

 
بی تو ...
مهتاب کجا ؟
کوچه کجا ؟
شعر کجا ؟
 
بی تو ...
از باقیِ این عمر گذشتم ...
 


یک شنبه 21 شهريور 1395برچسب:, :: 21:26 ::  نويسنده : مهدی        

درد دل

 
درد دل را گر توانی نظم بخشی شاعری
 
ما پر از درد دلیم اما توان شرح نیست


یک شنبه 21 شهريور 1395برچسب:, :: 21:23 ::  نويسنده : مهدی        

مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن 

 
از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن
 
وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت
 
ای که وصفت روز و شبهاتا ابددرکارمن
 
پروراندی جان من بارنجهای بی شمار
 
کی شود قربانیت این جان بی مقدارمن
 
خرج کردی عمر خود را تابروید جان من
 
من به لطفت زنده ام ای ابرباران دارمن
 
شرح لطفت درازل افسانه ای ننوشته بود
 
جان به قربان تو ای زیباترین پندارمن
 
قصهٌ ننوشتۀ مهرو وفاراخوانده ای
 
ای که مهرت تاابددرسینهٌ تبدارمن
 
درد هایم دردتو رنجم همه درجان تو
 
ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرارمن
 
هستیم هست ازتو و نامم زتو نامی گرفت
 
سبز می باشم ز توای سبزی افکارمن
 
سالهای عمرت افزون ازهزاران سال باد
 
سالهای عمرمن قربانیت ای یارمن

 



جمعه 19 شهريور 1395برچسب:, :: 20:25 ::  نويسنده : مهدی        

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود

 
تا دلم باز دلم باز دلم دل بشود


جمعه 19 شهريور 1395برچسب:, :: 20:20 ::  نويسنده : مهدی        

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود

 
تا دلم باز دلم باز دلم دل بشود
 
تا همین چشم پر از روزن امید شود
 
شاید امید از آن معجزه حاصل بشود
 
کاش یک بار بفهمد که دلم می شکند
 
تا زمان بگذرد و تجربه کامل بشود
 
نیست دلدار که هر شب قدحم تازه کند
 
تا قدح بر لب او سرزده مایل بشود
 
یار من رفت بماند که چه حالی دارم
 
حال من با نم اشکم به سحر گل بشود
 
ترسم از این شده آنقدر دو چشمم دریاست
 
گونه ام گود شده مرتع ساحل بشود
 
گرچه شعرم همه ترسیم می و معشوق است
 
مانده تا شاعرتان بلبل محفل بشود
 
یکنفر کاش بیاید دل هومن ببرد
 
تا مگر این دل من صاحب منزل بشود


چهار شنبه 17 شهريور 1395برچسب:, :: 23:16 ::  نويسنده : مهدی        

عشق!دل دوباره غبار هوس گرفت

 
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
 
 
دل بازهم بهانۀ رفتن گرفت و باز
 
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
 
 
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
 
اما دلم برای همان هیـچ کس گرفت
 
 
افسردگی ب خسته دلی از زمانه نیست
 
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
 
 
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
 
هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت
 
...


چهار شنبه 17 شهريور 1395برچسب:, :: 1:11 ::  نويسنده : مهدی        

در اين دنيا تک و تنها شدم من

گياهي در دل صحرا شدم من
چو مجنوني که از مردم گريزد
شتابان در پي ليلا شدم من
چه بي ثمر مي خندم
چه بي اثر مي گريم
به ناکامي چرا رسوا شدم من
چرا عاشق، چرا شيدا شدم من
من آن شيرين اَدا را مي شناسم
من آن زود آشنا را مي شناسم
محبّت بينِ ما کارِ خدا بود
از اينجا من خدا را مي شناسم
چه بي ثمر مي خندم
چه بي اثر مي گريم
به ناکامي چرا رسوا شدم من
چرا عاشق چرا شيدا شدم من
خوش آن روزي که اين دنيا سر آيد
قيامت با قيامِ محشر آيد
بگيرم دامنِ عدلِ الهي
بپرسم کامِ عاشق کي بر آيد
چه بي ثمر مي خندم
چه بي اثر مي گريم
به ناکامي چرا رسوا شدم من
چرا عاشق چرا شيدا شدم من


شنبه 13 شهريور 1395برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : مهدی        

حاکم کل

 
حق روز ازل كل نِعم را به علی داد
بین حكما حُكمِ حَكَم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
كاتب كه خدا بود قلم را به علی داد
می‌خواست به تصویر كشد قدرت خود را
در معركه شمشیر دو دم را به علی داد
عمّال شیاطین همه ماندند تهی‌دست
تا احمد محمود علم را به علی داد
یاران ولایت به خدا اهل بهشتند
الله كریم است، كرم را به علی داد
هر مملكتی تابع فرمان امیری است
ایران، دلِ افتاده به غم را به علی داد
از نسل علی یك علی آمد به خراسان
یعنی كه خدا كل عجم را به علی داد
كوچك‌تر از آن است عجم فخر فروشد
گو حیدری‌ام، یار دلم را به علی داد
سبقت بگرفت اُمّ علی ز اُمّ مسیحا
روزی كه خدا حق قدم را به علی داد
مملوك ببین مالك دین در شب میلاد
تنظیم سند كرد و حرم را به علی داد
بودی همه اشراف عرب طالب زهرا
طه گهر عهد قِدَم را به علی داد
بگذاشت كف فاطمه را بر كف حیدر
با فاطمه شش دنگ ارم را به علی داد
از یُمن همین وصلت فرخنده «كلامی»!
حق زینب آزاده‌شیم را به علی داد


شنبه 6 شهريور 1395برچسب:, :: 20:16 ::  نويسنده : مهدی        
گر صبح بهار جای شبنم بر گونه گل تگرگ دیدی یا صید بخون کشیده ای را افتاده به دام مرگ دیدی ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا بخاطر آور

پنج شنبه 4 شهريور 1395برچسب:, :: 9:43 ::  نويسنده : مهدی        

بمون ولي به خاطر غرور خسته ام برو

برو ولي به خاطر دل شكسته ام بمون

 

به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا

شكسته ام ولي برو ، بريده ام ولي بيا

 

چه گيج حرف مي زنم ، چه ساده درد مي كشم

اسير قهر و آشتي ميون آب و آتشم

 

چه عاشقانه زيستم چه بي صدا گريستم

چه ساده با تو هستم و چه ساده بي تو نيستم

 

تو را نفس كشيدم و  به گريه با تو ساختم

چه دير عاشقت شدم چه ديرتر شناختم

 

تو با مني و بي توأم ببين چه گريه آوره

سكوت کن سکوت کن سكوت حرف آخره

 

ببين چه سرد و بي صدا ببين چه صاف و ساده ام

گلي كه دوست داشتم به دست باد داده ام

 

بمون كه بي تو زندگي تقاص اشتباهمه

عذاب دوست داشتن تلافي گناهمه



پنج شنبه 4 شهريور 1395برچسب:احمد شاملو, :: 9:34 ::  نويسنده : مهدی        



پنج شنبه 4 شهريور 1395برچسب:, :: 9:32 ::  نويسنده : مهدی        



پنج شنبه 4 شهريور 1395برچسب:, :: 9:28 ::  نويسنده : مهدی