درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرگرمی و آدرس a-sheghane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 86
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 127
بازدید ماه : 86
بازدید کل : 115317
تعداد مطالب : 690
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


شعر
شعر
چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, :: 20:22 ::  نويسنده : مهدی        

(( امـیـد بـه خـدا ))

 

 

شنیدستم کـه شـهـبـازی کهـنسال     

  کـبـوتـربـچـه ای راکـرد دنـبـال

 

زبـیـم جـان کـبـوتـرکـردپـرواز    

     به هرسوتاخت تازان ازپی اش باز

 

بـه دشت وکـوه وصـحرابودپـرّان    

    زچـنـگ بـازشـایـددربـردجــان

 

اجل رادیدوشست اززندگی دست        

درختی درنـظـربگرفت وبـنشـست

 

نشست وســربـه زیـرپـرفـروبــرد    

   که کی چنگال بازش می کند خرد

 

نظرکـردآن نگون اقـبـال بـرزیـر     

   کـه صیّادی کمان بـرکف به زه تیر

 

کـمـان بـرکف نموده قصدجانش         

هـدف بـگـرفـتـه وکـرده نـشـانش

 

بـه زیــرپـای صـیّـادوبـه سـربـاز     

    نـه بنشستن صـلاح است و نـه پرواز

 

بـه کـلّـی رشـتـه ی امّیدبگسست      

    درآن دم دل بـه امّـیـدخـدا بست

 

چـوامّیدش بـه حق بودآن کبوتر         

نـجـات ازمـرگ دادش حـیّ داور

 

بـزدمـاری بـه شست پـای صـیّاد     

     قـضـا بـربـازخـوردآن تـیـروافـتاد

 

بـه خـاک افتادهــم صیّادوهم باز       

کـبـوتـرشـاد وخـنـدان کـردپرواز

 

« زنده یاد: پروین اعتصامی»



چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, :: 20:14 ::  نويسنده : مهدی        

 

ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻣﯽ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺷﺎﺩ ﻧﺒﻮﺩ

ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻣﻦ ﺁﺑﺎﻥ

ﻣﻨﺴﺖ

ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺑﺮ ﻟﺐ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺲ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﺸﺪ

ﺯﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺧﻤﻮﺷﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ

ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭﻡ ﻧﺮﺳﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﺰﺍﻧﻢ ﺑﻨﮕﺮ

ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﯾﻢ ﺍﺛﺮ ﺍﺯ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ

ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ﮔﺬﺷﺖ

ﻧﺎﻟﻪ ﺍﻡ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﯼ ﺭﻭﺡ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ

ﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺭﺳﻢ ﺟﺎﻭﯾﺪﻡ

ﻭﺭﻧﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻣﻦ

ﻧﻘﻄﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ

ﺩﺭ ﺑﺮ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﯽ ﺩﻡ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﺗﺒﺖ ﻋﻘﻞ

ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻃﻔﻞ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ



چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:ملاصدرا 'عاشقانه 'خداوند, :: 20:11 ::  نويسنده : مهدی        

 سخنانی از ملاصدرا برگرفته از كتاب "مردي در تبعيد ابدی" 

 

 

اي برادر! خداوند بينهايت است و لامكان و بي زمان.

اما به قدر فهم تو كوچك ميشود.

 

و به قدر نياز تو فرود مي آيد، و به قدر آرزوي تو گسترده ميشود، و

 

به قدر ايمان تو كارگشا ميشود، و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريك ميشود،

 و به قدر دل اميدواران گرم ميشود. پــدر ميشود يتيمان را و مادر.

برادر ميشود محتاجان برادري را.

همسر ميشود بي همسر ماندگان را. طفل ميشود عقيمان را.

اميد ميشود نا اميدان را. راه ميشود گمگشتگان را.

نور ميشود در تاريكي ماندگان را. شمشير ميشود رزمندگان را.

عصا ميشود پيران را. عشق ميشود محتاجان ِ به عشق را.

 

خداوند همه چيز ميشود همه كس را به شرط اعتقاد، به شرط پاكي دل،

 

به شرط طهارت روح، به شرط پرهيز از معامله با ابليس.

 

اي مسلمانان! اي پيروان ِ آقاي ما علي! بشوييد قلب هايتان را از

هر احساس ناروا ! و مغز هايتان را از هر انديشه خلاف.

و زبان هايتان را از هر گفتار ِناپاك. و دست هايتان را از هر آلودگي در بازار.

و بپرهيزيد از ناجوانمردي ها، ناراستي ها و نامردمي ها!

چنين كنيد تا ببينيد كه خداوند، چگونه بر سفره شما، با كاسه اي خوراك

 و تكه اي نان مي نشيند و بر بند تاب، با كودكانتان تاب ميخورد،

و در دكان شما كفه هاي ترازويتان را ميزان ميكند و در كوچه هاي

 خلوت شب با شما آواز ميخواند.

مگر از زندگي چه ميخواهيد. كه در خدايي خدا يافت نميشود،

كه به شيطان پناه ميبريد؟ كه در عشق يافت نميشود كه

به نفرت پناه ميبريد؟ كه در سلامت يافت نميشود كه به خلاف پناه ميبريد؟

اي برادر ها! خواهر ها!قلب هايتان را از حقارت كينه تهي كنيد.

و با عظمت عشق پر كنيد. زيرا كه عشق چون عقاب است.

بالا مي پرد و دور و بي اعتنا به حقيران ِ در روح.

و كينه چون لاشخور و كركس است.

كوتاه مي پرد و سنگين و جز مردار به هيچ چيز نمي انديشد.

 

 



چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, :: 20:1 ::  نويسنده : مهدی        

 

 

تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم

 

بگذار در جدا شدن از یار جان دهم

 

همچون نسیم میگذرد تا به رفتنش

 

چون بوته زار دست برایش تکان دهم

 

دل برده از من آنکه زمن دل بریده است

 

دیگر در این قمار نباید زیان دهم

 

یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود

 

چون نیستم صبور چرا امتحان دهم

 

یوسف فروختن به زر ناب هم خطا است

 

نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم



چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, :: 9:3 ::  نويسنده : مهدی        

يك روز بيا تا كه بگويم گله ام را

كوتاه كنم از دل تو فاصله ام را

من ماندم و هيچ نمانده است زمن, هيچ

اين جا كه زده دزد ره قافله ام را

اين شوق به اوجش برساند نه پر و بال

بگذار ببندد پر چلچله ام را

ايهام نگاهش چقدر مبهم و سخت است

اي كاش, كسي حل بكند مساله ام را

يك عمر سرودم به هوا خواهي چشمت


يك لحظه ندادي به نگاهي صله ام را
 
من خسته از اين غربتم اي عشق چه مي شد
 
راحت بگذاري دل بي حوصله ام را.



شنبه 23 دی 1396برچسب:, :: 8:57 ::  نويسنده : مهدی        



بايد کمک کنی کمرم را شکسته اند

بالم نمی دهند - پرم را شکسته اند

نه راه پيش مانده برايم نه راه پس

پلهای امن پشت سرم را شکسته اند

هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

هم شاخ های تازه ترم را شکسته اند

حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دوروبرم را شکسته اند

گلهای قاصدک خبرم را نمی برند

پای همیشه سفرم را شکسته اند

حالا تو نیستی و دهانهای هرزه گو

با سنگ حرف مفت سرم را شکسته اند



شنبه 23 دی 1396برچسب:, :: 8:44 ::  نويسنده : مهدی        

خواهشـــی بـر لـب من هست ولـی تکـراری

مـی شود دســت از اعـــدام دلـــم بــرداری ؟

 دل من مـــال تو شد پـس دل خود را مَشِـکن

بگذر از کشـتـن و ســرسختـی  وخـود آزاری

ثبــت کن محــض سند مصـــرع بعــدی مـــرا

" تــو در اعمـاق دلـــم مثـــل خدا جــا داری "

لهجه ی جاهلی وصف تو را هم عشق است

واقعــاً دســـت مـــریـــزاد عجــب ســـالاری !

حکــم سختیـست ، بیا بگـــذر و آقـــایـی کن

تو که در قصـــر دلـم حـاکم وســـردمـــــداری

 شهـــرونـدانه تقــاضــــای خــودم را گفــــتم

بررسی کـن بـه کـَـرَم چـون که تو فرمانداری



چهار شنبه 13 دی 1396برچسب:, :: 20:33 ::  نويسنده : مهدی        



مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده

شده‌ام بی‌رمق و غم‌زده و تا خورده

 

اخم کن، زخم بزن، تلخ بگو، سر بشکن

قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده

 

ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟

بس که آب و نمک از سفره‌ی دریا خورده

 

عشق، داغ است و دوای تن سرد من و تو

دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟

 

برسانید به یوسف که سرافراز شدی

هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده

 

برسانید از او صرف نظر خواهم کرد

نرساند اگر از آن لب حلوا خورده..

 

ناصر حامدی



چهار شنبه 13 دی 1396برچسب:, :: 20:26 ::  نويسنده : مهدی        

در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردان

مرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان

 

مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی

اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان

 

دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟

خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان

 

من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق

طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان

 

به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری

همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان

 

من از سرمایه عالم همین یک "قلب" را دارم

اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان

 

در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست

مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان

 

فاضل نظری



چهار شنبه 13 دی 1396برچسب:عاشقانه' عشق'مژگان عباسلو, :: 20:13 ::  نويسنده : مهدی        

خون به دلم کرد و کناری گذاشت

در سبدم عشق اناری گذاشت

 

تا ببرد صبر و قرار از دلم

با دل تو عشق قراری گذاشت

 

خوار مرا خواست اگر در فراق

همدم گلهای تو خاری گذاشت

 

هیچ سری نیست که بی سرّ اوست

عشق به دوش همه باری گذاشت

 

عقل پریشان‌شده دید و گذشت

عشق اگر راه فراری گذاشت

 

قبل تو و بعد تو چیزی نبود

بین دو پاییز بهاری گذاشت

 

مژگان_عباسلو