درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرگرمی و آدرس a-sheghane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 84
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 125
بازدید ماه : 84
بازدید کل : 115315
تعداد مطالب : 690
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


شعر
شعر
سه شنبه 29 خرداد 1397برچسب:, :: 10:17 ::  نويسنده : مهدی        

درست مثلِ دو چشمِ تو مست و هشیارم

نه خواب میروم از دوری ات، نه بیدارم

 

شبیهِ پنجره های نشسته در باران 

غمِ تو دارم و از بغض و گریه سرشارم

 

کسی کجاست ببیندچگونه میشکنم؟

کسی کجاست ببیند چگونه میبارم؟

 

عزیزِ من که چو گیسوی تو پریشانم

عزیزِ من که به هجران تو گرفتارم

 

اجازه هست بگویم که عاشقت هستم؟

اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟

 

محمود اکرامی



سه شنبه 29 خرداد 1397برچسب:, :: 10:14 ::  نويسنده : مهدی        

 

شبیه چشمه -ولی بیت بیت- می جوشم

که مدتی ست روان نیست روح مغشوشم

 

همین که شیوه ی شعرانگی گرفتم، آه

روند زندگی از اصل شد فراموشم

 

خدا نخواست سرم داد مرگ را بزند

و چند قطره جنون ریخت در سر و گوشم

 

همین خوش است که با اینکه رد شدی از من

هنوز ردّ تو مانده ست روی آغوشم

 

غمت تمام مرا از تن خودم کنده ست

که خود قبای برازنده ای ست بر دوشم

 

کسی که نیست عزادار مرگ قلب کسی

خودم برای دل خود سیاه می پوشم

 

محمدجواد قیاسی



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 5:12 ::  نويسنده : مهدی        

درد دلهام برای تو حسین بسیار است

 

بسته ام بار سفر چشم به راهم یار است

 

خوشی عمر مرا بود به نه سال فقط

 

بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است

 

ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی

 

قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است

 

حسن از کوچه چه دیدست که لکنت دارد

 

که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است

 

به ابالفضل سپردم که کنارت باشد

 

او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است

 

بیشتر از همه دلواپس زینب هستم

 

که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است

 

زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا

 

اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 5:10 ::  نويسنده : مهدی        

رحمی کن ای پدر تو بر این اضطراب ها

 

آتش مزن به جانم با این شتاب ها

 

از وقتی آمدی دل من شور می زند

 

آرام باش خاطر ما دل کباب ها

 

بر آسمان نگاه مکن ای عزیز من

 

وا می کنی برای چه بغض سحاب ها ؟

 

امشب که قصد کرده ، که ویران کند دلم ؟

 

ای مرگتان رسد ، همه خانه خراب ها !

 

بعد از تو روزگار که روشن نمی شود

 

تاریک می شوند دگر آفتاب ها

 

امشب برای زخم تو مرهم نهم پدر

 

با یاد زخم سینه و آن التهاب ها

 

چشم تو گفت : صبر کنم که فقط همین ...

 

...یک بار نیست دیدن صورت خضاب ها

 

بعد از رسول و فاطمه حالا تو می روی

 

تعبیر می شوند یکایک چو خواب ها

 

بعد از حسن ، حسین نباشد چه می شود ؟!

 

من هستم و تحمل رنج و عذاب ها

 

من هستم و نظاره ی ی یک چوب خیزران

 

من هستم و شلوغی بزم شراب ها



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 5:8 ::  نويسنده : مهدی        

تیغی فرود آمد و فرقت شكست آه

 

فرقت شكست و موی تو در خون نشست آه

 

خون قطره قطره از تب پیشانی ات گذشت

 

چشم تو را در آن سحر تیره بست آه

 

دوران ناب ساغر عمرت به سر رسید

 

دیگر خمار مرگ شد آن چشم مست آه

 

زخم سرت عمیق شد اما تو را نكشت

 

آری تو را كه طاقت این درد هست، آه

 

از آن دمی كه ماه تو در خاك و خون نشست

 

در بین كوچه آینه ی تو شكست آه

 

زخم دل تو سر زد و جان تو را گرفت

 

زخمی كه بر نداشت دمی از تو دست آه

 

حالا دوباره همدم زهرای خود شدی

 

دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه 



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 5:6 ::  نويسنده : مهدی        

هيچ كس غُربت خونين تو را درك نكرد

 

عشق وآئين تو و دين تو را درك نكرد

 

گرچه برمردم جاهل تو سلوني گفتي

 

يك نفرديده حق بين تو را درك نكرد

 

باربرداشتي ازدوش همه خلق و كسي

 

كول بار غم وسنگين تو را درك نكرد

 

هركه دلداده ايمان و ولاي تو نشد

 

معني مكتب و آئين تو را درك نكرد

 

همه ديدند كه خون دلت از فرقت ريخت

 

يك نفر محنت ديرين تو را درك نكرد

 

جزتو اي صبح سعادت بخدا هيچ كسي

 

لذت رفتن شيرين تو را درك نكرد

 

بعد پرپرشدنت اي گل ايثار ، كسي

 

چمن غرق رياحين تو را درك نكرد

 

ره به سرچشمه خورشيد نيابد هرگز

 

هركسي مصحف زرين تو را درك نكرد

 

جزتو كزحال «وفائي» همه دم باخبري

 

هيچ كس حالت مسكين تو را درك نكرد



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 5:4 ::  نويسنده : مهدی        

اي كاش بگيرند از امروز سحر را

 

اي اهل ِ حرم سير ببينيد پدر را

 

شمشير پُر از زهر گرفته ز طبيبان

 

بر نسخه ي تو فرصت اما و اگر را

 

جز تو چه كسي عفو كند قاتل خود را

 

آن قاتل ِ خوابيده ي عمري دم ِ در را

 

حتي خودِ قاتل پس از آن ضربه به خود گفت

 

اي كاش كه برداري از اين سجده كمر را

 

باور نكند كوفه كه تو اهل ِ نمازي

 

وامانده دهانش كه شنيده ست خبر را

 

سخت است ولي باز براي دلِ زينب

 

يك روز به تأخير بينداز سفر را



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 5:1 ::  نويسنده : مهدی        

که دیده در دل محراب پیکری خونین؟

 

میان شور و شرر سجده با سری خونین

 

 

برای وسعت هفت آسمان تداعی شد

 

دوباره قصه ی پرواز با پری خونین

 

 

و رفت باغ به تاراج نهروانی ها

 

نشست زخم تبر بر صنوبری خونین

 

 

زبان روزه نماز پر از جراحت را

 

سلام داد از اعماق حنجری خونین

 

 

بدون شک متولد شده ست این فتنه

 

از آتشی که زد ابلیس بر دری خونین 

 



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 4:59 ::  نويسنده : مهدی        

از تو سر و ز مادر من سینه ای شکست

 

تا صبح حشر بر سر بر سینه میزنم

 

جدم که نیست در بر تو مادرم که نیست

 

دارم برای چند نفر سینه میزنم

 

 

من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت

 

زخمی که شد عمیق مداوا نمیشود

 

گر چند ضربه هم زده بودن باز هم

 

پیشانی تو بیش از این وا نمیشود

 

 

 

گفتند گفته ای که مرا کوچه میبرند

 

می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو

 

گفتند گفته ای که تماشام میکنند

 

میخواهم از زبان خودت بشنوم بگو

 

بابا خودت بگو سر بازار میروم

 

بابا خودت بگو که گرفتار میشوم

 

بابا خودت بگو به سرم سنگ میزنند

بابا بگو بدون علمدار میشوم



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 4:56 ::  نويسنده : مهدی        

شعر درمورد شهادت امام علی از زبان حضرت زینب

 

نیست مادر تا ببیند اشکهای جاری ام

 

نیست تا اینکه دهد آن مهربان دلداری ام

 

می رود از حال و خواب از چشمهایم می رود

 

خاطرات دردناکی دارم از بیداری ام

 

روزگاری مادر و حالا پدر شد رفتنی

 

غم همیشه با من است و می کند غمخواری ام

 

میهمان خانه ام را کوفه از دستم گرفت

 

تا ابد شرمنده ام کرده است مهمانداری ام

 

من بدم می آید از این کوچه های چشم تنگ

 

سخت باشد در چنین وضعی امانت داری ام

 

بعد تو کوفه به من بی احترامی می کند

 

نیست یک محرم نماید در غریبی یاری ام

 

بیست سالِ بعد هم باشد سرم را بشکنم

 

تا بیاید باز بوی تو زخون جاری ام

 

دختر تو باشم و بی پرده باشد محملم

 

تو بگو آیا سزاوار چنین آزاری ام

 

خطبه می خوانم ولی با غیرت لحن شما

 

آن زمانی که بیایم پابه پای قاری ام

 

گر ابالفضلت برم باشد خیالم راحت است

 

کوفه می داند که ناموس چنین سرداری ام

 

من خودم معجر رسان دختران حیدرم

 

کور خواهد شد نخواهد دید دشمن، خواری ام



چهار شنبه 16 خرداد 1397برچسب:, :: 4:50 ::  نويسنده : مهدی        

فرق مرا تو طاقت دیدن نداشتی

هجده سر بریده ببینی چه می کنی

 

اینجا همه به گریه ى تو گریه می کنند

خنده به اشک دیده ببینی چه می کنی

 

خون ریزد از شکاف سرم خون جگر شدى

جسمى بخون تپیده ببینى چه می کنى

 

تو یکسره به چشم پدر بوسه می زنى

تیریى درون دیده ببینی چه می کنى

 

وقتى که می رسد ز شریعه، حسین را

با قامتى خمیده ببینی چه می کنى

 

طفلان در به در به بیابان کربلا

چون آهوى رمیده ببینی چه می کنى

 

یک ضربه زد به فرق سرم راحتم نمود

تو قتل صبر، دیده؟، ببینى چه می کنى

 

من پیکرم به غیر سرم لطمه اى ندید

جسمی گلو بریده ببینی چه می کنی ... 



سه شنبه 8 خرداد 1397برچسب:, :: 10:9 ::  نويسنده : مهدی        

شعر زیبای علیرضا آذر برای دیدن این شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب ...


جمعه 5 خرداد 1397برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : مهدی